کد مطلب:124350 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

پاسخ های او به مرد شامی
[38]-57- حرانی می گوید:

معاویه مرد ناشناسی را فرستاد تا سؤالاتی را از امیرمؤمنان علیه السلام بپرسد كه پادشاه روم از



[ صفحه 75]



او پرسیده بود. مرد ناشناس به كوفه آمد و با امیرمؤمنان علیه السلام سخن گفت. امیرمؤمنان علیه السلام كه پی برد او بیگانه است از او بازجویی كرد و او بی درنگ اعتراف كرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:خدا فرزند [هند] جگرخوار را بكشد! چه اندازه او و همراهانش گمراهند. خدا او را بكشد! كنیزی را آزاد كرد و چه خوب بود با او ازدواج می كرد. خدا میان من و این امت داوری كند كه خویشی مرا با پیامبر صلی الله علیه و آله رعایت نكردند، مقام بلند مرا ناچیز شمردند و روزگار مرا تباه ساختند. حسن، حسین و محمد را فراخوانید. آنان آمدند. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:ای برادر شامی! این دو، فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و این، فرزند من است. از هر كدام می خواهی، بپرس تا پاسخ بشنوی. شامی گفت:از این - یعنی حسن علیه السلام - می پرسم.

سپس گفت:میان حق و باطل چقدر فاصله است؟ میان آسمان و زمین چه اندازه فاصله است؟ و میان مشرق و مغرب چه مقدار فاصله است؟ این لكه ی سیاهی كه در ماه است، چیست؟ این قوس قزح (رنگین كمان) چیست؟ این قطعه ی سپید كشیده در آسمان چیست؟ اولین چیزی كه بر روی زمین جوشید، چیست؟ اولین چیزی كه بر روی زمین به جنبش آمد، چیست؟ چشمه ای كه ارواح مؤمنان و مشركان به آن پناه می برند، كدام است؟ مؤنث (خنثی) چیست؟ ده چیزی كه هر یك سخت تر از دیگری است، كدامند؟

امام حسن علیه السلام فرمود:ای برادر شامی! میان حق و باطل، چهار انگشت فاصله است؛ آنچه را با دو چشم خود می بینی حق است. و چه بسا، با دو گوش خود، فراوان حرف باطل بشنوی. میان آسمان و زمین، دادخواهی ستمدیده، و تا دورادور ناپیدای نگاه چشم است. هر كس جز این گوید، خطاست. میان مشرق و مغرب، یك روز پیاپی [حركت] آفتاب است، به آن می نگری چون طلوع كند، و به آن می نگری چون غروب كند. هر كس جز این گوید، خطاست. این قطعه ی سپید كشیده در آسمان، شكاف های ژرف آسمان و جای فرود آب ریزان بر نوح است. قوس قزح، نگو قزح؛ زیرا قزح، شیطان است، آن، قوس خداست [كه] امان از غرق است. لكه ی سیاه در ماه برای آن است كه روشنایی ماه همچون روشنایی آفتاب بود كه خدا آن را محو [و تاریك] كرد و در كتاب خود فرمود:«و نشانه ی شب را



[ صفحه 76]



تیره گون، و نشانه ی روز را روشنی بخش گردانیدیم.» [1] .

اولین چیزی كه بر روی زمین جوشید، وادی دلس (ظلمت) است. اولین چیزی كه بر روی زمین به جنبش آمد، درخت خرماست. چشمه ای را كه ارواح مؤمنان به آن پناه می برند، «سلمی» گویند. چشمه ای را كه ارواح كافران به آن پناه می برند، «برهوت» نامند. مؤنث (خنثی) آدمی است كه معلوم نیست زن است یا مرد؛ تا زمانی كه بلوغ او فرابرسد پس از بلوغ اگر زن باشد، پستان هایش آشكار می شود و اگر مرد باشد، ریش درمی آورد. اگر این علامت ها پدیدار نشد، بر دیوار بول كند؛ اگر به دیوار رسد، مرد است، و اگر - همچون شتر - واپس زند، زن است.

و اما ده چیزی كه هر یك از دیگری سخت تر است:سخت ترین چیز كه خدا آفرید، سنگ است. سخت تر از سنگ، آهن است. سخت تر از آهن، آتش است. سخت تر از آتش، آب است. سخت تر از آب، ابر است. سخت تر از ابر، باد است. سخت تر از باد، فرشته است.سخت تر از فرشته، فرشته ی مرگ است. سخت تر از فرشته ی مرگ، خود مرگ است. سخت تر از مرگ، امر خداست.

مرد شامی گفت:شهادت می دهم كه تو فرزند رسول خدایی و علی علیه السلام، وصی محمد صلی الله علیه و آله است. سپس این پاسخ ها را نوشت و برای معاویه برد. معاویه آن را برای ابن اصفر (پادشاه روم) فرستاد. چون پاسخ ها به پادشاه روم رسید، گفت:گواهی می دهم كه این، از معاویه نیست. این، جز از معدن نبوت نخواهد بود. [2] .

[39]-58 - ابن شهرآشوب می گوید:

پادشاه روم به معاویه نامه نوشت و در آن، از 3 چیز سؤال كرد:از جایی كه به مثابه ی وسط آسمان است، از اولین قطره ی خونی كه بر زمین ریخت و از جایی كه آفتاب، یك بار بر آن تابید؟ معاویه كه پاسخ آن ها را ندانست، از حسن بن علی علیه السلام كمك خواست. او فرمود:بام كعبه، خون حوا و كف دریا آن زمان كه موسی علیه السلام به آن زد [و شكافت].



[ صفحه 77]



روایت شده كه:امام حسن علیه السلام در پاسخ پادشاه روم فرمود:جایی كه قبله ندارد، كعبه است و كسی كه هیچ خویشی ندارد، پروردگار است.

مرد شامی از حسن بن علی علیه السلام پرسید:میان حق و باطل چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:چهار انگشت؛ آنچه با چشم خود دیدی، حق است، و چه بسا با گوش خود، فراوان حرف باطل بشنوی. مرد شامی پرسید:میان ایمان و یقین چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:چهار انگشت؛ ایمان، آن است كه می شنویم و یقین، آن است كه می بینیم. او پرسید:میان آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:دادخواهی ستمدیده، و تا دورادور ناپیدای نگاه چشم. او پرسید:میان مشرق و مغرب چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:حركت [پیوسته ی] یك روز آفتاب. [3] .


[1] اسراء:12؛ (فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة).

[2] تحف العقول:228.

[3] المناقب 12:4.